از ثمرات حاكميتي كه زنان را درجه چندم ميداند و در ماكزيمم نابرابري آنان در
فقر سكوت مي كشاند.
داستان مريم . م دختري مظلوم ونگونبخت از شهرستان پل دختر :
شايد 30 سال بيشتر نداشته باشد ولي صورتش از درد و رنج و فقر و توهين و
تحقيري كه در طول عمرش متحمل شده به يك زن
چهل و چند ساله بيشتر شباهت دارد.
او از شهرستان پلدختر گريخته و به خرم آباد آمده است.
برادرش شهید نیرو انتظامی بوده و پدرش هم در كميته كار ميكند. پدرش با توجه
به نوع كاري كه ميكند دقيقا خلق و خوي
وحشي حاكمان را كسب كرده است حتي در مورد دختر خودش .
پدر مريم مادرش را طلاق داده و به همراه مريم آنها را از
خانه بيرون انداخته تا زن ديگري بگيرد!
اين مادر و دختر بي پناه بدون هيچگونه سرپناه و پولي آوره ي خيابانها بودند.
بالاخره مريم به دليل بي پشت و پناهي و فقر شديد ، مجبور ميشود كه در سن
15سالگي با مردي ازدواج كند كه علاقه اي هم به ا و نداشت . ولي گويي كه شرايط براي
او روز به روز درآور تر و سختتر ميشود . مردي كه با او ازدواج كرده بود به دلايل
واهي و غير منطقي او را كتك زده و بدون آنكه او مطلع شود بطور يك طرفه مريم را
طلاق ميدهد و سرنوشت مادرش بار ديگر براي او نيز تكرار ميشود . آري در اين حاكميت
مرد سالار چه انتظار ديگري ميشود داشت ، حقوق زنان پايمال ميشود و حتي مرد به صفت
آقا و فرمانروا ! ميتواند با فشارهاي طاقت فرسايي كه بر روي همسرش مي آورد ، او را
از دريافت مهريه منصرف كند. كما اينكه مريم نيز مجبور شد بدون دريافت هيچگونه
مستمري و مهريه اي دوباره آواره ي كوي و برزن شود.
او در حال حاضر 15 سال است كه براي امرار معاش به شهرهاي مختلف ميرود تا كاري
پيدا كند و زندگي اش را بگذراند ولي به گفته ي خودش هيچ كار با شرافتي نتوانست
پيدا كند حتي درِ خانه ها را ميزد و التماس ميكرد كه براي كلفتي و نظافت خانه و
ساير كارها به او سرپناه و يا پولي بدهند تا بتواند زندگي آبرومندي داشته باشد ولي
هيهات كه زنان و دختران بي پناه ميهنم فرياد رسي ندارند و ارگاني براي رسيدگي به
آنان نيست .
مريم اجبارا از اين شهر به شهر ديگر ميرود و 15سال است كه براي داشتن سرپناهي
در شبهاي سرد و يا لقمه ناني مجبور است تن
به هر كاري بدهد. او بارها مورد هتك حرمت
قرار گرفته ولي در اين حاكميت مردسالار،
هيچكس و هيچ ارگاني به صداي دردآلودش پاسخي نداده است. و بعضي شبها در
سرماي زمستان مجبور شده در كنج خيابان ها و ترمينالها شب را به صبح برساند و با
گدايي لقمه ناني بدست آورد. شكايت هاي او
و درخواستهايش از دولت نه تنها به جايي نميرسيد بلكه او را مورد هتاكي و كتك و فحش
و توهين قرار ميدادند چرا كه او زني بي پناه و بي پشتوانه است . وي به كميته ي
امداد رفت شايد با تبليغاتي كه ميكنند كمكي به او بشود ولي هر بار كه مراجعه
ميكرده به او پيشنهادات بي شرمانه اي از جانب آخوندهاي كميته و نفرات آنجا ميشد و
به همين دليل تصميم ميگيرد قيد كميته ي امداد را هم بزند . چون عامل بدبختي و
فلاكت او كسي نيست جز حاكميتي كه از زن به عنوان يك ابزار جنسي استفاده ميكند و در
ايدئولوژي اين نظام ، زن انساني درجه چندم محسوب ميشود كه ميشود هر بلايي بر سر او
آورد و به شوهرش نيز اين حق را ميدهد كه او را طلاق داده و يا اينكه زن ديگري را
به همسري انتخاب كند.
به همين دليل است كه ما اين نظام را
نظامي زن ستيز و استثمارگر و ضد انساني ميدانيم كه در برابر آن بايد بايستيم و
حقوق پايمال شده ي خواهران و مادرانمان را از حلقوم آنان بيرون بكشيم.
iran #تهران #ایران
#قوچان #بلوچستان #بندرعباس #کرمان #مهاباد #اهواز #اراک #تهران #کرج #اصفهان #کرمانشاه #شیراز #تبریز #رشت#آبادان #اردبیل #مهاباد #سنندج #زاهدان #ایران #شیراز #تهران #اصفهان #مشهد #تبریز #قزوين، #تنكابن #ایرانشهر #ساری #خوزستان #دزفول
#استان #دماوند #شهرستان #اسلامشهر #شهرستان #فیروزکوه #پردیس #ری #رباطکریم #شمیرانات #ورامین #پاکدشت #شهریار #ملارد #قرچک
#ايران #استان_تهران #دماوند #اسلامشهر #شهرستان #فیروزکوه #پردیس #ری #رباط_کریم #شمیرانات #ورامین #پاکدشت #شهریار #ملارد #قدس #بهارستان #قرچک
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر