درود
بر قهرمانان مبارز، خواهران کعبی و تمامی شیرزنانی که در میدان مبارزه ایستاده و استوار
نقش فعال زن را در تداوم مبارزه با بورژوازی مرتجع به اثبات رسانده اند و ثابت کرده
اند که بدون زنان هیچ جنبش واقعیِ توده ای نمیتواند وجود داشته باشد!
در سحرگاه 7 شهریور
1359 زندانبان، دو خواهر را از بند زندان زنان در سنندج بیرون برد. سئوال و جوابی نبود،
چون مقصد معلوم بود مقصدی که رفتن به آن تصمیم دوطرف بود.
دو خواهر پشت به
دیوار و رو به جلاد، دست بسته در کنار هم ایستادند. دژخیمی با پارچه ای در دست خواست
تا چشمانشان را ببندد.
نسرین: من نمی
خواهم چشمم را ببندم.
شهلا: من می خواهم.
دژخیم با خنده:
تو می ترسی که می خواهی چشمانت را ببندی؟ها؟
شهلا: البته که
نه، من فقط نمی خواهم که مرگ خواهر را ببینم.
نسرین: چشمان مرا
هم ببندید.
خنده دژخیم قطع شد و با خشم فریاد زد: آتش
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر